کار از کار بازتاب گذشته و این ابراز نگرانیها بعید است کسی را نجات دهد. اما چارهای جز ابراز نگرانی و محکومیت در بارهی خطر تحریف و تخریب چهرهی بنیانگذار انقلاب کبیر اسلامی امام خمینی روحی فداه نیست.
اگر چه او در وصیتنامهی خود هر گونه سخن منتسب را رد کرد، کسی در کتاب خود ادعا میکند که امام خمینی در سال 1363 تصمیم به کنارهگیری از رهبری گرفت.
دیگری در تحلیلی میگوید که بله در آن زمان اوج اختلافات بین سپاه و ارتش و دولت و شورای نگهبان بود.
هنوز سخن خمینی در پیامهای انقلابی در گوش زنگ میزند و سیهدلان اینگونه خمینی را به زیر میکشند تا خود بزرگ جلوه کنند.
کسانی که دم از ضعف خمینی در مقابل مشکلات مملکت میزنند چرا در زمان امام جرات نداشتند کلمهای ناهمآهنگ با او به زبان بیاورند. چرا جرأت نداشتند در چشمان خمینی نگاه کنند؟
مگر خمینی کبیر نبود که با سرانگشت تدبیر و اقتدار علوی خود گرههای بزرگتر از اختلاف شورای نگهبان و مجلس و سپاه و ارتش را حل کرد؟
به راستی اختلاف نظر بین سپاه و ارتش بزرگتر بود یا مسئلهی پیچیدهی قائم مقامی رهبری؟ یا قضیه سلمان رشدی؟ یا قضایای پیچیدهی اجتماعی و سیاسی که یکی پس از دیگری جمهوری اسلامی را آماج قرار داده بود؟
این کوته فکری و کوته بینی و سیاه اندیشی جفای بزرگی است از «سبزه دار رضایی» که حتا نام «محسن» خود را از امام به عاریت گرفته و اکنون زبان به یاوهگویی دربارهی خمینی کبیر گشوده است.
خمینی زنده است تا زمان زنده است و آب دهان کسی به خورشید نمیرسد.
|